|
جمعه 3 آذر 1386برچسب:, :: 19:3 :: نويسنده : نفس
حسين؛تابه کی تنــــهـــا...؟ می خواهم از گذرگاه تير حادثه ها بگذرم ونگاه خونبار شقايق را ببينم و به ياد غربت زينب و ناله های رقيه سکوت شب را بشکنم. زينب جان! ميخواهم ناله های شبانه ات را در کوچه پس کوچه های غربت شام بيابم...ميخواهم سينه ی شب های بی کسی را بشکافم و در گوشه ای از چشمان خونبار شقايق منزل کنم و به ياد تشنگی نرگسان عاشق؛ برگ های نرگسی را سيراب کنم و چهرۀ سيلی خورده و پاهای تاول زده ی نيلوفری را مرحم باشم. زينب جان! تو از جور نامردان مدينه ی خويش سوختی! « زينبم! آسمان از ظلمی که برتو رفته گريست ومن چگونه سکوت اختيار کنم و قبر شش گوشه ی حسينت را عاشق نباشم! من با کوله باری از درد و التماس به کوچه ی ياد تو قدم ميگذارم تاشايد نگاه تو ياس زخمی قلبم را مرحم باشد. پذيرايم باش که در جادۀ بی کسی اميد رحمت تو؛ نويدبخش کويرخشکيدۀ وجودم است.
نظرات شما عزیزان:
هه قابل نداشتم خوشحالم که خوشت اومد
![]() خوب آپ کن منم همیشه میام ![]() راستی من لینکت کردم تو هم اکه دوست داشتی منو لینک کن خدافیظ ![]()
salam kheyli ghashang bod
![]() khoshhal misham be webe manam biay montazeretam ![]()
سلام عزیزم خوفی؟وبلاگت عالیه و خوب.خوشحال میشم به وبلاگ منم سر بزنی و نظر بدی .تبادل لینکم یادت نرههههه
![]()
![]() |